السلام علیک یا فاطمه الزهرا

 

سید حمید آمد .حدود ساعت 7 کلید انداخت که در را باز کنه . از بیرون خون? روبرویی که یک سری مأمورین ساواکی کمین گرفته بودند و ساواکی هایی که در حیاط خونه سنگر گرفته بوند ، سید حمید را لای در گذاشتند و فشارش دادند . من فقط حس کردم بلاتشبیه عین مادرش فاطمه زهرا سلام الله علیها استخوان های سینه اش دارد خرد می شود.

راوی:مادر شهیدان فاطمی